با جبار قوچاننژاد درباره رضا، از کودکی تا حالا
قطبی کشفش کرد، کروش بازیاش داد
کنکاش و جستوجو در زندگی شخصی و دوران کودکی رضا قوچاننژاد. فکرش را نمیکردیم تا این حد جالب از آب در بیاید. با کمک جبار قوچاننژاد، عموی رضا به زوایایی پنهان از عشق گوچی به فوتبال رسیدیم. عمو جبار از علاقه رضا به فوتبال گفت و البته تکلهایی که او از همان 3 سالگی روی قالی میزد. از خانواده فوتبالی قوچاننژاد و پدر فوتبالیست رضا هم صحبت بهمیان آمد تا ابتدای بحثمان برود به سمت و سوی یک خانواده ورزشی. جبار قوچاننژاد یکی از 8 ورزشکار خانواده است. او در واکاوی این بحث از پدر رضا هم صحبت میکند: «ما یک خانواده کاملا ورزشی بودیم. 8 برادر که همگی به ورزش روی آوردیم و در رشتههای مختلف فعالیت کردیم. قبل از انقلاب بهترین تیم خراسان، تیمی بود به نام آریا. دو برادر بزرگم، جوانشیر و جهانگیر در آریا توپ میزدند و برای خود بازیکنان معتبری بودند. نسل بازیکنان آریا که تمام شد، عطا مهاجرانی و برادرش حشمت، ابومسلم را تشکیل دادند. یکی از برادرانم به نام جلیل در ابومسلم بازی میکرد و جزو بازیکنان خوب این تیم محسوب میشد. دو برادر دیگرم به نامهای جعفر و رضا هم در تیمهای محلی بازی میکردند و البته جمیل، پدر رضا در شاهین مشهد. من و جمال هم والیبال بازی میکردیم و البته به فوتبال هم کنارش میپرداختیم.»
رضا قوچاننژاد چطور فوتبالیست شد؟ علاقه او به فوتبال از کجا کلید خورد؟ شاید باورتان نشود اما از حیاط خانه پدری رضا و البته روی فرشهای خانهشان. جبار قوچاننژاد پرده برمیدارد از روزهایی که رضا تنها 3 سال داشت و علاقه او به فوتبال را اینگونه تفسیر میکند: «رضا و برادرش مهدی در خانه پدری ما در مشهد به دنیا آمدند. خانه ما خیلی بزرگ بود و یک طرفش جمیل، پدر رضا و خانوادهاش زندگی میکردند. گاهی اوقات تعدادمان زیاد میشد و در حیاط خانه که 300، 400 متر میشد گلکوچک بازی میکردیم که رضا و برادرش مهدی، با 3، 4 سال سن هم بازی میکردند. جالبتر اینکه رضا از همان 3 سالگی عاشق فوتبال بود. عشقش این بود که سر بخورد و تکل بزند، آنهم روی فرش و قالی که البته پاهایش زخم هم میشد!»
جبار قوچاننژاد از جمیل، پدر رضا صحبت کرد. از او پرسیدیم آیا جمیل هم مانند رضا مهاجم بود که در جواب میگوید: «جمیل در شاهین مشهد یک مهره کلیدی بود. آن زمان شاهین مشهد در لیگ خراسان حضور داشت اما باور کنید سطح لیگ استان مثل لیگ دسته اول فعلی بود. جمیل هافبک توانایی بود که در خط حمله هم بازی میکرد. او در این دو پست فوقالعاده بود اما همانطور که گفتم بیشتر در خط میانی توپ میزد.»
برسیم به خانواده رضا. او، پدر و مادرش و خصوصا برادرش مهدی که میگویند فوتبالیست خوبی بوده و مهارتهای فوقالعادهای داشته اما پیاش را نگرفته و رفته سراغ درس. جبار قوچاننژاد میگوید: «رضا و مهدی در خانه ما به دنیا آمدند. مهدی برادر بزرگتر است و رضا کوچکتر. مهدی عالی بازی میکرد اما مثل رضا فوتبال را دنبال نکرد. مهدی فوق تخصص فیزیوتراپی دارد و از این راه امرار معاش میکند. رضا هم دوتا لیسانس دارد و حالا هم حقوق میخواند تا سومین لیسانسش را بگیرد. پدر و مادر رضا همراه با مهدی در هلند زندگی میکنند اما رضا در بلژیک است و مشغول بازی در استانداردلیژ.»
آیا امکانات وجود داشت؟ اینجای مصاحبه میتواند جالب باشد، جایی که جبار قوچاننژاد از دردسر بزرگ خانواده برای تهیه توپ صحبت میکند: «همه ما به ورزش علاقه داشتیم و لباسهای ورزشی در نقشهای مختلف در خانه ما موجود بود اما توپ نه. برای حل این مشکل هم چند جوراب برمیداشتیم و آنها را داخل هم میگذاشتیم تا گرد شود و به شکل توپ دربیاید. با این توپ جورابی در حیاط، در خانه و در کوچه بازی میکردیم. رضا هم پا به پای ما میدوید و بازی میکرد، با اینکه تنها 3 سال داشت. او با همین توپ جورابی فوتبال را آغاز کرد و سالها بعد به تیم ملی ایران رسید. البته رضا همیشه علاقهمند بود که بدون توپ تکل بزند که بهنظرم این کار او در کودکی در جنگندگی فعلیاش در زمین و توپگیریهای او نقش ویژهای داشته.»
اما بشنویم از وابستگیهای خانوادگی قوچاننژادها. رضا هم همینطوراست. برای رفع دلتنگی و دیدن عموها و مادربزرگ و پدربزرگ خود، همه سال و در تعطیلات نوروز به ترکیه میآمد تا بازدید کند از آنهایی که فوتبال را یادش دادند و فوتبال را در کنارشان آموخت. جبار قوچاننژاد میگوید: «خانواده وابستهای هستیم و همیشه باید همدیگر را ببینیم. رضا هم همینطور است و این رفتارش به ما کشیده. مثلا وقتی آنها هلند بودند و ایران نمیآمدند در ترکیه قرار میگذاشتیم و تعطیلات نوروز را به آنجا سفر میکردیم تا رضا و خانوادهاش را ببینیم. به لطف خدا یکی از خصوصیاتی که بعد از 20 سال دوری از ایران برای رضا مانده، فارسی صحبت کردنش است. فارسی را خیلی عادی و راحت حرف میزند و این از علاقهاش به ایران خبر میدهد. در سال نزدیک به 10، 15 روز رضا را میبینیم. او خیلی ساده، صادق و خاکی است و کاملا ایرانی زندگی میکند. به قول معروف برای کسی کلاس نمیگذارد و با همه یکجور برخورد میکند.» همین خاکی بودن و ایرانی زندگی کردن باعث شده تا رضا همچنان علاقهمند باشد به خوردن غذاهای ایرانی. به قول عمویش، رضا عاشق آبگوشت است و البته قورمه سبزی: «رضا آبگوشت و قورمهسبزی را خیلی دوست دارد. بههمین خاطر وقتی به خانه میرسد از مادرش میخواهد که یا آبگوشت درست کند یا قورمهسبزی چون اکثر اوقات در اردو است و بیشتر غذاهای اردویی میخورد. وقتی در خانه است علاقه دارد تا غذاهای ایرانی بخورد.»
رضا کلا پسر باهوشی است. او جدا از فوتبال که در آن پیشرفت قابل توجهی داشته، در درس و موسیقی هم تبحر بالایی دارد. جبار قوچاننژاد میگوید: «رضا علاقه بسیاری به موسیقی دارد و حرفهای ویولن میزند. همچنین به چند زبان صحبت میکند، هلندی، انگلیسی، فارسی و حتی پرتغالی. شاید برایتان جالب باشد که بدانید رضا مستقیم و بدون واسطه با کروش در ارتباط است و با او انگلیسی هم حرف نمیزند. با کروش پرتغالی صحبت میکند، خیلی راحت و بدون مشکل.»
رضا قوچاننژاد را چه کسی کشف کرد؟ شاید برایتان جالب باشد که اولین بار افشین قطبی از فدراسیون فوتبال خواست تا مقدمات حضور گوچی در تیم ملی ایران فراهم شود. عموی رضا در اینباره میگوید: «داستان حضور رضا در تیم ملی برمیگردد به زمان حضور قطبی. او یک دستیار هلندی داشت که بازیهای رضا را در هلند دیده بود، بنابراین زمینهای شد تا افشین قطبی با جمیل، پدر رضا تلفنی صحبت کند و از او درباره پسرش سوال کند. همین باعث شد تا قطبی به هلند برود و بازی رضا را از نزدیک ببیند. تا آن زمان سریعترین گل تاریخ هلند را یوهان کرویف زده بود اما رضا در همان بازی که قطبی نظارهگرش بود در ثانیه 9 گل زد تا رکورد بهنامش ثبت شود. قطبی گفت که شم گلزنیاش بالا است و با حضورش مشکل خط حمله تیم ملی ایران حل میشود. قطبی خیلی پیگیر بود اما مسوولان فدراسیون بحث سربازی رضا را حل نکردند تا او با خیالی آسوده به تیم ملی بیاید. گذشت و گذشت تا اینکه کروش آمد. او با پدر رضا ملاقات کرد و کفاشیان هم با جمیل، تلفنی صحبت کرد. کفاشیان قول داد که مشکل سربازی رضا حل شود و کروش هم خیلی جدی پیگیر کارهای رضا بود. کروش خیلی نقش داشت تا رضا به تیم ملی بیاید.
رضا 20 سال است که پایش را به مشهد نگذاشته، درست از روزی که رفته و راهی هلند شده. جبار قوچاننژاد از چرایی این اتفاق پرده برمیدارد که البته بیشتر ارتباط دارد با کمبود زمان: «رضا از روزی که رفته هلند هنوز پایش را به مشهد نگذاشته و از میان شهرهای ایران، فقط تهران را دیده. البته او حق دارد، چون مرخصیهایش خیلی کم است و بیشتر باید در اختیار اردو و تیم ملی باشد. فرماندار مشهد و فرماندار قوچان دوست دارند در مراسمی از رضا تجلیل کنند اما برای او مقدور نیست که به مشهد بیاید چون واقعا تعطیلاتش خیلی کم است. البته قرار بود در تعطیلات ژانویه بیاید اما چون بحث انتخاب تیم جدیدش بود نتوانست حتی برای دو سه روز به ایران بیاید.»فرارو- "رضا قوچان نژاد" مهاجم مشهدی تیم ملی فوتبال ایران پس از 20 سال به مشهد سفر کرد.
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128771_348.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128772_932.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128773_445.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128774_134.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128775_796.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128776_172.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128777_724.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128778_203.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128779_298.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128780_586.jpg)
![](http://fararu.com/files/fa/news/1393/3/12/128781_818.jpg)